کد مطلب:275839 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:308

مدینه فاضله اسلامی
دوران بلوغ و رشد انسان، عالیترین و نهاییترین شكل زندگی است، و دوران تجدید حیات اسلامی است در مقیاس جهانی.



[ صفحه 32]



چنان كه در گفتار آغازین دیدیم، ظهور امام غائب، برای سامان دادن به زندگیهاست، و از میان بردن همه ستمها و تباهیها، و پایان دادن به روزگار سیاه جهل، گرسنگی، بندگی غیر خدای بزرگ، و به وجود آوردن عقیده ای واحد در سراسر گیتی، و حكومت دادن به یك قانون، و برداشتن حد و مرزهای میهنی و نژادی، و تاسیس حكومت واحد جهانی، و تشكیل یك خانواده، از همه افراد بشر، و پرورش و تربیت انسان، در همه جنبه های انسانی، و پدید آوردن صورت كمال یافته اجتماعی در قلمرو زیست انسان، یعنی تشكیل همان اجتماعی كه پیامبران و فلاسفه می خواستند، و ادیان همگی - و اسلام بخصوص - برای پدید آوردن آن، بپا خاستند. دیگر در آن دوران فرمانگزار انسان است و فرمانبر



[ صفحه 33]



انسان. انسان ارزشمند است. بر اشیا حكومت می كند نه اشیا بر انسان، و پرورش انسان مطرح است و آسایش او. این مسلم است كه مرامنامه قرآن و تعلیمات عالی تشیع، برای به وجود آوردن چنین جامعه ای است. و دعوت اسلام جهانی است و برای اصلاح سراسر جهان است. و پیامبر و دیگر رهبران بحق اسلام، در این راه كوششها كردند و رنجها بردند، تا به چنین آرمانی تحقق بخشند. اما سودجویان و جاه طلبان و افزون خواهان، از آن جلوگیری كردند، سد ساختند و موانع به وجود آوردند، همانان كه دیدند منافعشان از میان می رود، و حكومتشان متزلزل می شود. از این رو یك جامعه كامل اسلامی (همان جامعه آرمانی تشیع و اجتماع موعود) كه دوام یابد و پایندگی داشته باشد، و به مرور جهانی بشود تحقق نپذیرفت. و تنها نمونه ای از آن، در چند سال آخر حكومت حضرت محمد (ص)، و حضرت علی (ع)، دیده شد. و به راستی كه همین دو دوره كوتاه به مقیاس زمان، نمونه كامل بود از حقخواهی، حقگزاری، مبارزه با ظلم، طرفداری از مظلوم، رعایت اصول مساوات و برابری، تساوی كادر رهبری جامعه با ضعیفترین افراد، و خلاصه، ارزش و احترام به انسان و شخصیت انسان. و افسوس اینجاست كه حكومت دموكراتیك و انسانی



[ صفحه 34]



علی را نتوانستند درك كنند. از این رو همواره با كارشكنیها روبرو شد، و با عناد ورزیها و نیرنگسازیها مواجه گشت. آن مردمان، آن مفاهیم بلند و انسانی را در خود جاری نكردند و به مقررات دقیق و سازش ناپذیر حكومت علی تن در ندادند. تعلیمات حیاتبخش قرآن و روش زندگیساز حضرت محمد (ص)، اصول برادری و برابری را در جامعه اسلامی پرورش داد و استعداد زندگی صحیح را در مردم آفرید، ولی انحرافی كه پس از پیامبر - در كادر رهبری جامعه - پدید آمد، آن اصول را به دست فراموشی سپرد. تقسیم ناعادلانه ثروت كه در زمان عثمان روی داد، طبقه اشراف را به وجود آورد، كه مخالف هر رفورم و اصلاحی بودند. كوششهای علی (ع) نیز - در آن فرصت كم و پر از حوادث - برای بازگشت به مسیر اصلی قرآن و سنت رسول، دیگر با فاصله ای كه ایجاد شده بود، نفعی كه باید ببخشد نبخشید. گر چه ام را از سقوط حتمی رهایی داد، اما رنجها و اندوههای نیز به بار آورد كه سرانجام با گفتن فزت ورب الكعبه [1] پایان یارفت. زیرا رفتار اشرافی پیش از وی، استعداد درك و پذیرش سیستم حكومت اسلامی علی (ع) را از مردم بازگرفته بود. حكومت ضد اشرافی علی (ع)، برای جامعه ای كه در اثر ظلم و تعدی گروهی اشراف آسایش طلب به وجود



[ صفحه 35]



آمده بود، قابل هضم نبود. سختگیریهایش در جهت گرفتن حقوق مردم، و رفتار دقیق و باریك بینیهایش در راه برقراری اصول مساوات و تقسیم بالسویه بیت المال، برای قدرتمندان و توانگران قابل قبول نبود. اینها بود - و عواملی دیگر - كه از برنامه مساواتی كه پیامبر (ص) آورد و علی (ع) می رفت تا اجرا كند، جلو گرفت. و سرانجام با بایان حكومت چند ساله علی (ع)، در حقیقت، حكومت اسلام غروب كرد. و به گفته دكتر علی الوردی: دین مساواتی را كه پیامبر آورد، با علی بن ابی طالب در یك قبر مدفون شد. [2] پس آنچه را كه پیشوایان ما می خواستند انجام نشد. و آن انقلاب نهایی نیز میسر نبود، چون - از جمله - به گذشت زمان و پدید آمدن رشد كافی و زمینه هایی آماده نیاز داشت، زیرا كه تا مردم، احساس احتیاج به قانون نكنند، پیشنهاد قانون تازه صحیح نیست. و تا تقاضای چیزی نباشد، عرضه آن، نادرست است. منتسكیو می گوید: برای اینكه قانونی به خوبی وضع و به موقع اجرا گذاشته شود، بهتر آن است كه روحیات مردم، برای قبول آن قانون آماده باشد. [3] پس به این جهت - و به عللی دیگر - تشكیل چنان



[ صفحه 36]



جامعه ای به وقتی موكول شد، كه اجتماعات انسانی رشد كافی بیابند، و افكار آمادگی پیدا كند. یكی از علل غیبت خود همین است. و ظهور در آن هنگام است كه استعدادها، و به آستانه شكوفایی برسد. نهایت درهمان هنگام، باز از قوه به فعلیت درآوردن استعدادها، و رفع این همه موانعی كه می بینیم در سطح جهانی، كار رهبری است موید، كه زبون درتها نگردد، و در راه رساندن جامعه ها به كمال مطلق، دچار هیچ ضعف و دستخوش هیچ درنگ و تردید نشود، و خود نیز برای ایجاد چنین دگرگونیی بنیادین شایسته باشد. در روایات بسیاری (كه نمونه هایی از آنها را پس از این خواهیم داد) رسیده است كه مردم، از ائمه طاهرین، درباره اسنانیتهای بزرگ و فضایل انسانی، در كلیه امور، و درباره تكامل علم بشر، و حل همه مشكلات، و برآوردن همه نیازها سوال می كنند، و پاسخ داده می شود كه اكنون این گونه است، و شكل كامل آن، هنگامی است كه قائم ظهور كند. بنابر این، مهدی (ع) غایب شده است، تا به هنگامی مناسب، ظهور كند. قرآن كریم را به صورتی راستین زنده كند و اجتماعی قرآنی بسازد، حكومت انساین محمد (ص) را تجدید نماید، انسان را به هدف اصل آفرینش رهبری كند، به مشكلات زندگی پایان دهد، و با ترسیم كمال نهایی و سوق دادن بشر به سوی آن، تهی بودنها را از میان ببرد.



[ صفحه 37]




[1] يعني به خداوند كعبه سوگند كامياب شدم. سخني است كه امام علي - در سپيده دمان روز 19 ماه رمضان سال 40 هجري، هنگامي كه در محراب مسجد كوفه سر از سجده برداشت، و شمشيري سنگين و زهرآلود بر فرقش كوفته شد - بر زبان راند.

[2] نقش وعاظ در اسلام:198.

[3] روح القوانين:349.